به معنی گران پای. (آنندراج). دیربلندشونده و سخت از جای برخیزنده: اگرچه شیرپیکر بود پرویز ملک بود و ملک باشد گران خیز. نظامی. از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش میرسد خوابی که بیداری فراموشت شود. رضی دانش (از آنندراج)
به معنی گران پای. (آنندراج). دیربلندشونده و سخت از جای برخیزنده: اگرچه شیرپیکر بود پرویز ملک بود و ملک باشد گران خیز. نظامی. از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش میرسد خوابی که بیداری فراموشت شود. رضی دانش (از آنندراج)
کنایه از مردمی عالیرتبه و صاحب جاه و مرتبه. (برهان) (انجمن آرا). گران پایه. (آنندراج). ج، گران سایگان: ز پهلو برفتند پرمایگان سپهبدسران و گران سایگان. فردوسی. چو دید آن دو مرد گران سایه را به دانایی اندر سرمایه را. فردوسی. دو گرد دلیر گرانمایه را سرافراز شیر گران سایه را. فردوسی. ، جاهل و متکبر. (آنندراج) (انجمن آرا) : نشسته به در (فریدون) بر گران سایگان به پرده درون جای پرمایگان. فردوسی. ، خیلخانه دار. صاحب سپاه انبوه. (آنندراج) (انجمن آرا)
کنایه از مردمی عالیرتبه و صاحب جاه و مرتبه. (برهان) (انجمن آرا). گران پایه. (آنندراج). ج، گران سایگان: ز پهلو برفتند پرمایگان سپهبدسران و گران سایگان. فردوسی. چو دید آن دو مرد گران سایه را به دانایی اندر سرمایه را. فردوسی. دو گرد دلیر گرانمایه را سرافراز شیر گران سایه را. فردوسی. ، جاهل و متکبر. (آنندراج) (انجمن آرا) : نشسته به در (فریدون) بر گران سایگان به پرده درون جای پرمایگان. فردوسی. ، خیلخانه دار. صاحب سپاه انبوه. (آنندراج) (انجمن آرا)
گران قدر. بلندمرتبه. عالی مقام: نشسته به در بر گران پایگان به پرده درون جای پرمایگان. فردوسی. از ایشان هر آن کس که پرمایه بود به گنج و به مردی گران پایه بود. فردوسی
گران قدر. بلندمرتبه. عالی مقام: نشسته به در بر گران پایگان به پرده درون جای پرمایگان. فردوسی. از ایشان هر آن کس که پرمایه بود به گنج و به مردی گران پایه بود. فردوسی
صاحب جاه و مقام عالی قدر عالی رتبه گران پایه: چو دید آن دو مرد گران سایه را بدانایی اندر سرمایه را، متکبر مغرور، جمع گران سایگان: نشسته بدر بر گران سایگان بپرده درون جای پرمایگان، صاحب سپاه انبوه خیلخانه دار
صاحب جاه و مقام عالی قدر عالی رتبه گران پایه: چو دید آن دو مرد گران سایه را بدانایی اندر سرمایه را، متکبر مغرور، جمع گران سایگان: نشسته بدر بر گران سایگان بپرده درون جای پرمایگان، صاحب سپاه انبوه خیلخانه دار